فلاحت پیشه :بیش از ۱/۵ میلیون نفر افغان با سابقه نظامی وارد ایران شدهاند
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۳۵۷۴۵
البته آمارهای غیررسمی نیز حاکی از آن است که همین حالا، روزانه ۱۰ هزار نفر به آمار مهاجرین در ایران افزوده میشود». فلاحت پیشه با عنوان این مطلب که «مهاجران افغانی به صورت موج به کشور ما میآیند و در برخی از شهرها هم دست به تغییر بافت جمعیتی منطقه موردنظر زدهاند». تاکید میکند: «مسوولین وزارت کشور برای اینکه در این موضوع عمق فاجعه را نشان نداده و ناتوانی خودشان برای طراحی یک برنامه مشخص را زیر سووال نبرند با آمارها بازی میکنند».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* افزایش روند مهاجرت نیروی متخصص ایرانی به خارج از کشور و جایگزینی این تعداد از جمعیت با نیروی مهاجر افغانستانی که عموماً از تخصص و تجربه ایرانیان مهاجر برخوردار نیستند را چطور ارزیابی میکنید و از دیدگاه جنابعالی این جا به جایی جمعیت چه مشکلاتی را از حیث مسائل اجتماعی و اقتصادی و حتی امنیتی برای کشور ایجاد میکند؟
به موضوع مهاجرین افغانستانی در ایران، باید یک نگاه جامعی داشت که علاوه بر توجه به ابعاد انسان دوستانه وحسن همجواری، سابقه مناسبات مردم ایران و افغانستان و آینده این مناسبات و البته شاخصهای توسعه کشور را هم در آن لحاظ کرد. مواردی که با کنار هم قرار گرفتن، یک سری نتایج متفاوتی را برای ما مشخص میکند که برخی از آنها مثبت و بعضی دیگر منفی هستند. باید توجه داشت که افغانستان کشور بحران زدهای است و ایران نیز همواره با سابقه فعالیتهای انسان دوستانه پذیرای افعانستانیهایی بوده است که در قالب مهاجر وارد کشورمان شدهاند که به اعتقاد بنده این سیاست باید کماکان در دستور کار مسوولان کشور قرار داشته باشد. در این زمینه باید به این موضوع هم توجه داشت که مهمترین شاخصه مهاجرت به اوج رسیدن ناامنی یک شخص در وطن آن فرد است. وقتی فردی دَست به مهاجرت میزند یعنی مجبور است که آینده خود را در مقصد دیگری پیشبینی کند. مقصدی که بعضاً هم، پیشبینی از وضعیت زندگی خود در آنجا ندارد. ایرانیانی که دَست به مهاجرت از وطن خود میزنند نیز به همین شکل هستند یعنی با مشکلات بسیار زیادی جلای وطن میکنند و به دنبال آیندهای نامعلوم میروند. منظورم این است که همین نگاه را باید نسبت به افغانستانیهایی داشت که با شرایط ناگواری کشورشان را ترک میکنند. موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت این است که بخش عمدهای از دوران بازسازی ایران با کمکی مهاجرین افغانستانی در کشورمان به ثمر رسیده است و این افراد در سختترین و پرمشقتترین فعالیتهای حوزه ساخت و ساز کشورمان حضور داشتهاند. در کنار تمامی این موارد باید به این موضوع از دریچه دیگری نیز نگریست. دریچه تأثیر این مهاجرت بر بحث توسعه ایران. موضوعی که باید به آن توجه داشت این است که مسأله خروج متخصصین ایرانی از کشور و ورود مهاجران افعانستانی به ایران آثار ضد توسعهای برای کشور به همراه داشته و دارد. مهاجرت پزشکان و مهندسان و دانش آموختگان حوزههای مختلف و به صورت کلی بخش اعظم ایرانیانی که در حال مهاجرت هستند و اکثرا صاحب تحصیل و حرفه و هنر هم هستند.- میخواهم به مقوله هنر و هنرمندان نیز در این بحث اشاره کنم. موضوعی که کمتر به آن توجه شده است- افرادی که در حوزه فعالیت خود خبره محسوب میشوند و نبودشان نقصان بزرگی برای کشور تلقی میشود. کسانی که در شرایط کنونی در حال مهاجرت از ایران هستند و یا طی سالهای گذشته از ایران رفتهاند میتوانستند در افق پیشرفت کشور نقش عمدهای ایفا کنند، ۸۵ درصد موج مهاجران نخست ایرانی کسانی بودند که در بالاترین رشتههای تخصصی و توسعهای و همینطور پیشرفته کشور آمریکا و البته کشورهای اروپایی مشغول فعالیت شدند. حوزههایی مانند فضا، علوم پزشکی و همینطور موارد مرتبط با امر پژوهش و تحقیق. موج جدیدی که طی سالهای اخیر در حال مهاجرت از کشور هستند نیز با وجود مشکلات و چالشهای بسیار زیاد همچنان مصر به ادامه راه هستند و معتقدم کشورهای غربی با اهتمامی که به مقوله حق مالکیت فکری افراد دارند مهاجران ایرانی که دارایایده و سبکی در حوزههای تخصصی خود هستند را در نهایت جذب خواهند کرد.
**یعنی با وجود سختیهایی که برای ورود شهروندان جدید اعمال میکنند در نهایت مسیر را برای ورود متخصصین و نخبگان ایرانی خواهند گشود؟
مقامات آمریکایی و اروپایی میدانند که با جذب این افراد، روندی پر سود و منفعت ۵۰ ساله را برای کشورهایشان رقم خواهند زد چرا که کمک میکنند تا پروسه اختراعات و اکتشافات در کشورشان در مسیر هموارتری به حرکت خود ادامه دهد. موضوعی که مسوولین ما توجهی به آن ندارند؛ متأسفانه بخش اعظم سیاستمداران کشورمان سیاستمداران میان مایهای هستند. یعنی افرادیکه در زمره افراد تیزهوش جامعه جایی ندارند و حمایت از نخبگان هم برایشان مهم نیست. حتی برخی از آنها عقدههای عقب ماندگی تحصیلی و عدم پیشرفتشان را با بیاعتنایی به فرار نخبگان و خانهنشین کردن آنهایی که باقی ماندهاند جبران میکنند. به همین دلیل است که هیچگاه برنامهریزی برای ایجاد فضایی مناسب نسبت به جلوگیری از مهاجرت متخصصین و نخبگان ایرانی به خارج از کشور ندارند. با وجود اینکه بیشتر کشورهای جهان در حال پیشروی به سمت استفاده از تواناییهای متخصصینی هستند که در حوزههای مرتبط با علوم دانش بنیان سررشته دارند اما در کشور ما برخی از افراد در حال فراری دادن نخبگان ایرانی هستند.
در این شرایط در سوی دیگر جریان شاهد هستیم که موج گستردهای از مهاجران افغانستانی در حال ورود به کشورمان هستند. افرادی که نمیتوانند جای خالی تخصص و توان خارج شده از کشور را جبران کنند. جدای از مسائل انسان دوستانه حق حاکمیتی هر کشوری است که آماری از تعداد افرادی که در حال ورود به خاک کشور موردنظر هستند را داشته باشد چرا که این آمار نشان میدهد که هر مهاجری باید با چه بخشبندی و نقشی در کشور مقصد حاضر شود و یا حتی چه تعداد از مهاجران میتوانند برای کشور میزبان تهدید امنیتی تلقی شوند. علاوه براین، این دغدغه هم اکنون در کشور ما وجود دارد که بیش از ۱.۵ میلیون از کسانی که سابقه فعالیت نظامی در افغانستان داشتهاند پس از روی کار آمدن مجدد طالبان به ایران آمدهاند. قصد ندارم تردیدی نسبت به حضور این افراد مطرح کنم اما با دید حاکمیتی، مسوولین کشور باید رصدی نسبت به این موضوع داشته باشند. به طور متوسط از زمان روی کار آمدن مجدد طالبان، روزانه هزاران نفر به ایران آمدهاند. همین حالا که این گفت و گو در حال انجام است آمارهای غیررسمی حاکی از آن است که روزانه ۱۰ هزار نفر به آمار مهاجرین در ایران افزوده میشود. با توجه به وجود مشکلات اقتصادی در کشورمان و همچنین کمکهایی که از طریق اعمال یارانه بر برخی از کالاهای اساسی صورت میگیرد این سووال ایجاد میشود که برخورداری مهاجران از یارانههایی که به شهروندان ایرانی تعلق میگیرد به چه صورت است؟ این یارانهها بخش اعظم بودجه کشور ما را در بر میگیرد و مانند مسائل امنیتی برایمان مهم هستند؛ در دنیای امروز کشورها به گونه گزینشی مهاجران را میپذیرند. همانطور که با مهاجران ایرانی برخورد میکنند. حتماً در اطرافیان خود شاهد هستید که اکثرا با درخواست پذیرش افرادی موافقت میشود که در حرفه و تخصص خود سرآمد بوده و حرفی برای گفتن داشتهاند. این در حالی است که مهاجران افغانی به صورت موج به کشور ما میآیند و در برخی از شهرها هم دست به تغییر بافت جمعیتی منطقه موردنظر زدهاند. این مواردی است که معتقدم هیچگاه به آنها توجه نشده است. حتی مسوولین وزارت کشور برای اینکه عمق فاجعه را نشان نداده و ناتوانی خودشان برای طراحی یک برنامه مشخص را زیر سووال نبردند با آمارها بازی میکنند این در حالی است که تجربه ترکیه و رفتار این کشور با مهاجران سوری نشان داد که هیج کشوری در دنیای امروز به اندازه ایران در قبال موضوع ورود مهاجران بیبرنامه نیست.
** به موضوع برهم خوردن ترکیب جمعیتی در برخی از شهرهای کشور اشاره کردید. طی سالهای اخیر با افزایش مشکلات اقتصادی ایران، برخی از شهروندان ایرانی اعطای ازدواج و نشکیل خانواده را به لقای آن بخشیدهاند. برخی نیز یا فرزندی ندارد و یا نهایتاً یک یا دو فرزند. این در حالی است که بیشتر خانوادههای مهاجران افغانستانی بیش از سه فرزند دارند. یعنی ممکن است طی سالهای آتی ترکیب جمعیتی ایران به نفع مهاجران افغانستانی باشد؟
به هر حال برهم خوردن ترکیب جمعیتی واقعیت جامعه امروز ما است. آمارهای موجود نشان میدهد که در خوشبینانهترین حالت از هر ۵ نفر جمعیت افغانستان یک نفر در ایران حضور دارد. از سوی دیگر اگر به این آمارها بنگریم یعنی به ازا هر ۵/۷ تا ۸ نفر شهروند ایرانی یک نفر مهاجر افغانستانی نیز در کشورمان زندگی میکند. این آمارها واقعی هستند. به خاطر میآورم در زمانی که مسوولیتی داشتم در بازدید از کمپهای مهاجران شاهد حضور برخی از کودکان ۵ تا ۶ ساله تا پیرمردها و پیرزنهای ۷۰ تا ۸۰ ساله افغانستانی بودم. از میان خیل عظیم این متقاضیان ورود به ایران، تنها یک دهم آنها میتوانند به صورت قانونی وارد مرزهای کشورمان شوند و باقی افراد را به افغانستان و یا پاکستان باز میگرداندند (برخی از اتباع پاکستانی نیز در میان آنها حضور داشتند) بعضی از این افراد تأکید میکردند ۳ تا ۵ بار به کشور خود بازگردانده شدهاند اما مجدداً تلاش کردهاند تا وارد ایران شوند. البته متأسفانه واقعیتی نیز در این میان وجود دارد که نباید نسبت به آن بیتوجه بود. یک فساد سیستماتیک در عدم جلوگیری از ورود مهاجران به کشورمان وجود دارد. یعنی عدهای در ایران و افغانستان از انتقال این افراد به ایران سود میبرند. مثلاً در خاک افغانستان برای ورود هر فرد و برای هر بار عبور ۵۰۰ دلار از او مطالبه میشود. این آمارها البته ممکن است در برخی موارد تفاوتهایی با یکدیگر داشته باشد اما میخواهم بگویم در ورود مهاجران غیرقانونی افغانستانی به ایران، مافیایی را تشکیل دادهاند و میدانید هر امری در هر کشوری تبدیل به مافیا شود مقابله با آن سخت و دشوار خواهد بود چرا که مافیا ریشه میدواند و مانع شکلگیری از روند اجرای قانون میشود. مانند مافیای تحریم، مافیای قاچاق، مافیای مواد مخدر و یا حتی مافیای مهاجرت. به اعتقاد بنده آخرین منتفعان این روند هم همان مهاجران مظلومی هستند که باید جیب شاه نشایان را پر کنند.
بیشتر بخوانید:
منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: حشمت الله فلاحت پیشه افغانستان مهاجرت ترکیه ورود مهاجران طی سال برای کشور کشور ما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۳۵۷۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طالبان در سیلاب هم آب را به ایران بست | چانهزنی بر سر آب به کجا رسید؟
یکی از بزرگترین مشکلات استان سیستان و بلوچستان، خلف وعده مقامات کشور همسایه یعنی افغانستان در رهاسازی حقابه ایران از رودخانه هیرمند است. البته قسمتهایی از این استان بهطور میانگین هر سه سال یکبار بیش از ۳ تا ۵ میلیارد مترمکعب بارش باران را تجربه میکند و حتی سیل نیز خسارتهای قابل توجهی به این نقطه از کشور وارد کرده است.
به گزارش فرهیختگان، اما به دلیل مدیریت نهچندان مناسب، این حجم از آب وارد دریا شده و فرصت استفاده از آن از بین میرود. همین بارشها در صورت مدیریت صحیح میتواند استان را از بحران اولیه آبی نجات دهد، اما ضعیف بودن راهبردهای مدیریتی باعث شده تا سیستانیها بهره چندانی از این نزولات آسمانی نداشته باشند.
از سوی دیگر مسائل امنیتی که پس از ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ در سیستانوبلوچستان شکل گرفت و حملات تروریستی که در راسک و چابهار صورت گرفت، نگاه توسعهای استان را به امنیتی تغییر داده و اولویتها را جابهجا کرده است.
نیم قرن چانهزنی بر سر آببه دنبال کشمکشهای تاریخی بر سر ذخایر آبی در منطقه، معاهده حقابه میان افغانستان و ایران بر سر رود هیرمند که از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد در اسفندماه سال ۱۳۵۱ به امضای نخستوزیران دو کشور رسید و سه ماه بعد در خردادماه ۱۳۵۲ مجالس قانونگذاری دو کشور این معاهده را تصویب کردند. تصویب این معاهده شرایط حقوقی استفاده از هیرمند را برای ایران و افغانستان مشخص کرد. براساس این معاهده، حقابه ایران ۲۶ مترمکعب در ثانیه آن هم در سالهای معمولی و نرمال آبی است.
این معاهده، سال معمولی و نرمال آبی را نیز تعریف کرده که براساس سنجش مرکز سنجش دهراوود مشخص میشود و آن هم طوری است که یک سال نرمال آبی در حوضه آبی هیرمند چیزی حدود شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب میباشد. براساس محاسبه حقابه ایران سالانه به ۸۲۰ میلیون مترمکعب میرسد. با این حال از زمان به امضا رسیدن این معاهده تاکنون، دولت افغانستان آنچنان که باید به مفاد آن عمل نکرده است. چنانچه در سالهای اخیر با وجود دیدارها و گفتگوهای متعدد میان مقامات دو کشور بر سر احقاق حقوق ایران و رهاسازی آب هیرمند به سوی دریاچه هامون، در سال آبی جدید، ۱۱ درصد از حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعبی به سمت ایران روانه شده است.
ماجراجویی اردوغان در چهارراه آسیاکارشناسان معقتدند مساله آب در سیستان به دلیل قرارگیری در شرایط خاص و بحرانی، تبدیل به یک ابزار سیاسی و انتفاعی شده است. چنانچه بسیاری از سدهایی که در افغانستان ساخته میشود به صورت سفارشی هستند. در این میان، کشورهایی مثل هندوستان و ترکیه به دلایل سیاسی، اقتصادی و استراتژیکی در سدسازیهای افغانستان روی کانال هیرمند و سدهای دربندیخان و هریرود نقش بسزایی دارند.
درواقع افغانستان با این سرمایهگذاریهای خارجی موفق به اجرای برنامههای آبی خود شد و ایران یکی از کشورهایی است که از این پروژهها متضرر میشود. امنیتیسازی موضوع آب در کابینه کابل، مردم این کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده است. مردم افغانستان و حتی دانشجویان افغانستانی که در خارج از این کشور زندگی میکنند نیز نسبت به کوچکترین کنش آبی در منطقه، واکنش نشان میدهند. این درحالی است که کشور ما از چنین نیروهای فعالی کمنصیب است و متاسفانه نسبت به دغدغهها و طرحهای همان تعداد محدود هم بیتوجهی میشود. برای درمان مشکل آب، طی دهههای اخیر سرمایههای زیادی به بهانه اجرای طرحهای توسعهای روانه جنوب شرق کشور شده، اما این طرحهای پرهزینه تقریبا هیچ آوردهای برای مردم این منطقه نداشته است.
مقامات: امیدواریم ادامه داشته باشددر روزهای اخیر تصاویر منتشر شده حاکی از رهاسازی آب هیرمند به سمت هامون است. این اتفاق درحالی رخ داده که در سال جاری افغانستان شاهد بارشهای قابل توجهی بوده و برخی از کارشناسان بر این باورند که این رهاسازی آب تحت اختیار مقامات افغانستان نبوده و به عبارتی آنها چارهای جز روانه کردن آبهای سرریز شده به سمت ایران نداشتهاند. با این حال مقامات دو کشور واکنشهای مثبتی نسبت به این موضوع نشان دادهاند.
ملا عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان، در دیدار با حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در افغانستان اعلام کرد که آب رودخانه هیرمند پس از پایان خشکسالی چندساله، به استان سیستانوبلوچستان رسیده است. کاظمی قمی نیز در دیدار با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان ضمن تشکر از تعهد و اقدامات کابل به تامین حقابه ایران، ابراز امیدواری کرده که این روند رهاسازی آب از سدها تداوم داشته باشد و حقابه ایران از رود هیرمند تامین شود.
علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست هم با ابراز امیدواری از ادامهدار بودن روند رهاسازی آب، از رایزنیها و نشستهای متعدد میان مقامات دو کشور خبرداد و اعلام کرد که مسئولان حاکم بر افغانستان رویکرد مناسبی نسبت به مساله حقابه داشتند.
درویش: طالبان اراده مثبتی نداردمحمد درویش فعال محیطزیست با تاکید بر اینکه هیرمند رودخانهای است که آوردهاش بیش از ۵ میلیارد مترمکعب در سال است، گفت: «حقابه ایران از مجموع آورد سالانه رودخانه هیرمند ۱۴ درصد است؛ بنابراین کشورما از این حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعب سهم دارد. در حال حاضر گفته میشود که از ۸۲۰ میلیون متر مکعب ۷ درصد و در خوشبینانهترین حالت ۱۱ درصد وارد کشور شده، یعنی چیزی حدود ۸۰ تا ۹۰ میلیون مترمکعب. پس هنوز بخش قابل توجهی از آن حقابه وارد ایران نشده است.
دلیلش هم این است که دولت طالبان به کمک سد «کمال خان» توانسته مسیر رودخانه هیرمند را تغییر دهد و سرریز آبی که از سد «کجکی» و سد کمال خان خارج میشود به جای اینکه مسیر طبیعی خود را طی کرده و وارد ایران شود، به سمت تالاب «گود زره» در مرز بین افغانستان و پاکستان میرود. گزارشهایی که دریافت شده حاکی از آن است که بیش از یک میلیارد مترمکعب آب به سمت گود زره رفته است، یعنی بیش از حقابه ایران که ۸۲۰ میلیون متر مکعب است. متاسفانه ایران هم نتوانسته که حقابه را از طالبان بگیرد و این آبی که اخیرا آمده بیشتر از رودخانه «فراهرود» آمده.
فراهرود یکی دیگر از رودخانههایی است که از افغانستان جاری میشود و به ایران و تالاب «هامون صابوری» که در مرز ایران و افغانستان و یکی از تالابهای تشکیلدهنده دریاچه هامون است، میرسد. بارندگی در آن ناحیه خیلی زیاد بوده و افغانستان هم هنوز آنجا سد ندارد، بنابراین آب از کنترلش خارج شده و وارد ایران شده است. پس هیچ اراده مثبتی در دولت طالبان برای این مقدار آبی که وارد ایران شده نبوده و آنها اگر میتوانستند این آب را هم نمیدادند.
در حال حاضر هم یک پروژه برای ساخت سد روی فراهرود دارند و به محض تکمیل شدن ساخت این سد، یک قطره آب هم از افغانستان وارد خاک ایران نخواهد شد. گود زره محصول طبیعی رودخانه هیرمند است. یعنی هیرمند در طول سالیان سال با طی کردن مسیرش وارد هامون میشده و سرریز آن به سمت گود زره جریان پیدا میکرده. گود زره هم یک تالاب مثل بقیه تالابها است. وقتی آب داشته باشد، پوشش هم ایجاد میکند و پرندگان برمیگردند.
اگر گود زره شورهزار است، پس هامون هم شورهزار حساب میشود. بالاخره اگر آب نداشته باشد تبدیل به شورهزار میشود. اتفاقا دیالوگی که ایران باید با طالبان برقرار کند این است که ما مخالف گود زره نیستیم و میخواهیم مسیر طبیعی رودخانه طی شود. یعنی آب وارد هامون شود، در هامون سرریز کند و وارد گود زره شود. اگر آن مسیر طبیعی اتفاق میافتاد، هم ایران از آن نفع میبرد و هم افغانستان. حتی پاکستان هم میتوانست از آن منتفع شود و کل منطقه سرسبز و خرم میشد و چشمههای گرد و خاک هم مهار میشد.
اما افغانها میانبر زدهاند و اجازه نمیدهند که آب وارد ایران شود و میخواهند آن را مستقیم وارد گود زره کنند. این اتفاق میتواند در کوتاهمدت میزان ورودی آب به گود زره را بهبود ببخشد، اما چشمه بزرگ گرد و خاک در ایران به وجود میآید و با توجه به اینکه باد غالب از غرب به شرق است، بخشهای غربی افغانستان و منطقه هرات متاثر خواهند شد و آنها هم آسیبش را خواهند دید.»
رهاسازی آب به نفع افغانستان استمتاسفانه مذاکرهکنندگان ایرانی بلد نیستند که یک مذاکره برد-برد با دولت افغانستان و طالبان انجام دهند که ورود آب به ایران درنهایت به نفع هر سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان خواهد بود. این اتفاق میتواند به شکل گرفتن حسن همجواری بهتر کمک کند. ما باید به سمتی برویم که بتوانیم با یکدیگر وارد تعامل شویم و نیازهای خود را به شکلی مطرح کنیم که حل آنها منجر به ضرر برای کشور دیگر نباشد؛ بلکه یک منفعت مشترک ایجاد کند. چنانچه از سمت خراسان جنوبی رودخانههایی هستند که وارد افغانستان میشود و ایران هم جلوی آنها را نگرفته.
اما چه دلیلی دارد که افغانستان جلوی این آبها را بگیرد؟ ما باید رفاقت خود را به همدیگر اثبات کنیم و تلاش کنیم که بگوییم هر چقدر حال این کشورها بهتر باشد و وضعیت رفاهیشان بهبود پیدا کند، به نفع همدیگر است و میتوانند به یکدیگر کمک کنند که درنهایت تجارت قویتری شکل بگیرد. افغانستان باید بداند که بزرگترین شریک تجاری آن در منطقه ایران است و بنابراین بهتر است که هوای ایرانیها را داشته باشد تا آنها هم هوای افغانستانیها را داشته باشند. تروریسم در منطقه کنترل شود و امنیت برقرار شود. به این ترتیب یک معامله برد-برد تعریف میشود.
میتوانیم حتی بیشتر حقابه بگیریمدرویش معتقد است که افغانستان بهشدت به انرژی نیاز دارد. وی در این باره گفت: «در آن منطقه بادهای ۱۲۰ روزه وجود دارد که الان به بادهای ۱۶۰ روزه تبدیل شده. خوشبختانه اخیرا چندین توربین بادی در آنجا جانمایی کردهاند و ما میتوانیم از انرژی بادی آنجا برق تولید کنیم و البته باید تعداد این توربینها زیاد شود. سپس برق را به کشورهای همسایه صادر کنیم و در ازای آن حتی حقابه بیشتری از آن ۸۲۰ میلیون مترمکعب بگیریم. افغانستان هم میتواند به مردم خودش توضیح دهد که اگر ما داریم به ایرانیها آب میدهیم، در عوض از آنها برق میگیریم و این یک معادله برد-برد است.
به این ترتیب اگر پوشش طبیعی هامون برگردد و چشمههای تولید گرد و خاک مهار شود کیفیت دریافت انرژی هم بهتر میشود و حتی میتوان در آنجا پنلهای خورشیدی احداث کرد و تولید برق را افزایش داد. مشکل و خطایی که در ایران اتفاق افتاده این است که میخواستند از حقابه برای تامین آب نهفقط در زابل بلکه در کرمان و زاهدان استفاده کنند و طرف افغانستانی هم متوجه شد که این آب هرگز به گودزره نمیرسد و ایرانیها میخواهند برای توسعه شهرهای خودشان از آن استفاده کنند؛ بنابراین حقابهای به تالاب بینالمللی هامون نرسید و چشمههای تولید گرد و خاک افزایش یافت.
باید توجه داشته باشیم که بخش قابل توجهی از متخصصان آب افغانستان در دانشگاههای ایران و در همین دانشگاه تهران تحصیل کردهاند و ما خودمان این فهم بومشناختی را به آنها منتقل کردیم. اگر تا الان هم اجازه دادند آبی وارد ایران شود به دلیل این است که آنها وزارت نیرویی مثل وزارت نیروی ما نداشتند که اگر داشتند ۳۰ سال پیش همان بلایی که ما بر سر زایندهرود آوردیم و گاوخونی را از بین بردیم؛ بلایی که با زدن سدها روی «کر» و «سیوند» بر سر «بختگان» آوردیم؛ همان بلایی که با زدن سد روی کرخه و کارون بر سر «هورالعظیم» و «چادگان» آوردیم؛ افغانستانیها همین بلاها را بر سر هیرمند و هریرود میآوردند و اجازه نمیدادند که یک قطره آب به سمت ایران بیاید. ما متوجه نیستیم که باید یک معامله برد - برد تعریف کنیم تا ضمن احترام به قوانین طبیعت، همگی از آن سود ببریم.»
حداقل آب شرب این استان را تصفیه کنیددرویش با اشاره به اینکه بیش از ۹۵ درصد بارندگی که امسال در استان سیستانوبلوچستان اتفاق افتاد، در قسمت بلوچستان بود، گفت: «در این استان شیب زمین به نحوی است که امکانی برای هدایت آب به سمت بالا فراهم نمیکند. سیستان منطقه بسیار کمبارشی است و میانگین بارندگیهایش زیر ۵۰ میلیمتر است و همیشه مدیون ورودی آب هیرمند بوده که از سمت افغانستان و ارتفاعات هندوکش میآمده. ما باید سعی کنیم با بجا آوردن حسنهمجواری کاری کنیم که این حقابه به ایران برسد و در عین حال کار دیگری که باید بکنیم این است که سیستم تصفیهخانه فاضلاب را در زابل راه بیندازیم. شما اگر وارد زابل شوید با پدیده عجیبی روبهرو میشوید و آن بوی تعفنی است که در شهر هست. این به دلیل این است که آب شربی که مردم استفاده میکنند تصفیه نمیشود و به صورت کنترل نشده در معابر عمومی جاری میشود و به این ترتیب بوی بد آن امکان زیست باکیفیت را سلب کرده است. چرا ما آنجا یک تصفیهخانه نزنیم و با بازچرخانی این آب ارزشمند، دوباره از آن استفاده نکنیم؟ دستکم برای کشاورزی میشود از آن استفاده کرد. این کارهای مهمی است که ایرانیها باید در آن منطقه انجام دهند.»